نقد فیلم ... شکارچی، ساخته رفیع پیتز

آخرین ساخته رفیع پیتز، "شکارچی"، با موسیقی پر از انرژی و تحریک کننده ای که با گیتار نواخته شده کلید می خورد؛ و همزمان، چشم دوربین بر عکس سیاه و سفیدی، که با توجه به ظاهر آن می توان حدس زد، تصویری قدیمی است، می لغزد. عکس، چند مرد را که به شکل رعب آوری روی موتورهایشان نشسته اند نشان می دهد، و آرام آرام آشکارمی شود. تصویری که شاید اهمیت آن برای تماشاگران خارج از ایران چندان مشخص نباشد، تعدادی از پاسداران یا نیروهای محافظ انقلاب را در مراسم بزرگداشت اولین سالگرد پیروزی قیام مردم ایران نشان می دهد.

پیتز، علت استفاده از این عکس در افتتاحیه فیلمش را اهمیت سپاه نزد مردم ایران می داند. به اعتقاد وی در مدت زمامداری محمود احمدی نژاد، پاسداران، به صورت مداوم، به مردمی که در پاسداشت حق آزادی بیان خویش ابراز عقیده کرده اند، هجوم برده و یک پرسش را برای ملت ایران عمده کرده اند، که آیا، انقلاب ایشان، توسط گروه کوچکی از تندروها دزدیده نشده است؟

در تقابل شجاعانه فیلم با دولت احمدی نژاد نمی توان تردیدی داشت، و این نکته قابل توجهی است، وقتی که می دانیم این فیلم، در ایران، و با اجازه همان دولت ساخته شده است؛ هرچند، انرژی زیادی که در افتتاحیه فیلم، وعده اش داده می شود، به مرور و در متن خط روایی نه چندان پر کشش اثر، رنگ می بازد.

پیتز، خودش، نقش شخصیت اصلی داستان، که نامش علی است و چهل و چند سال دارد را بازی می کند؛ مردی که به تازگی و پس از طی کردن مدت محکومیتش، به جرمی که به آن اشاره ای نمی شود، آزاد شده است. شغل علی نگهبانی شبانه است و به همین خاطر او کمتر فرصت دیدن همسرش سارا، و دختر شش ساله اش، صبا را پیدا می کند. علی آخر هفته ها را برای شکار، به جنگلهای شمال تهران می رود، و در یکی از همین سفرهایش هست که وقت برگشتن به منزل، متوجه غیبت همسر و دخترش می شود.

علی در حین جستجو برای یافتن همسر و فرزندش، متوجه می شود که آنها در پی تیراندازی نیروهای دولتی، در جریان یک تظاهرات اعتراضی به قتل رسیده اند. خبرها، علی را دچار یک فروپاشی روانی می کنند، و او به دنبال شوک وارده، دو مأمور پلیس را کشته و می گریزد؛ هرچند، حتی پیش از پدید آمدن این ماجرا، در جریان فیلم، پیتز، ماهرانه، حس فشار طاقت فرسایی را که از محیط بیرونی زندگی، و از جامعه، به علی (استعاره ای برای تمام ایرانیان معترض) وارد می شود را به تماشاگر انتقال می دهد؛ جریانی که علی را هر ثانیه به نقطه شکست، نزدیک تر می کند.

در زمان گریز، رادیوی ماشین علی، سخنرانی آیت الله خامنه ای را پیرامون لزوم تغییر پخش می کند، درست در زمانی که تظاهرات ضد دولتی در خیابانها در جریان است. معماری تهران، با آپارتمانهای سر به آسمان کشیده و غبار گرفته، همراه با سنگینی ترافیک در بزرگراههای این شهر، علی را کوچک و کوچک تر می کند، تا او نمادی باشد از فردیت کم ارزش و ناکار آمد، پیش روی قواعد جبر آمیز حاکم.

حضور کم حرف و غیر قابل خوانش پیتز در صحنه، شاید اشتباه سازنده اثر، در پرداخت شخصیت علی است؛ چرا که در پایان، شخصیت غیر قابل درک وی، امکان پذیرفتن میزان راستی تصمیم او را در انتقامگیری، برای تماشاگر، به میزان قابل ملاحظه ای، پایین می آورد.

هر چند که فیلم، قبل از انتخابات جون دو هزار و نه، تکمیل شده است، اما در متن آن، رابطه غیر قابل انکاری، با جنبش سبز و طرفداران میر حسین موسوی، به چشم می خورد. به کار بردن گوشه هایی از رنگ سبز خیره کننده ای که در میان سایر رنگها جلوه گری می کند، مانند رنگ ماشین علی، یا رنگ دیوارهای آپارتمان وی، مثالی روشن برای اثبات این قضیه است. پیتز، در مصاحبه ای عمومی، انتخاب رنگها را امری کاملا اتفاقی می شمرد، اما دست آخر، قضاوت اصلی با تماشاگر است.

پیتز همچنین از قصدش، در پدید آوردن گونه ای "وسترن نوین رئالیست" سخن گفته؛ و فضای اثر، در مسیر روایتش، پس از گذشت نزدیک به یک ساعت، از حالتی شخصی و احساسی، به سمت پویایی و مستقیم بودن، چرخش پیدا می کند، و البته میزان تأثیر گذاری اش نیز دو چندان می شود. بنا براین، می شود به این نتیجه رسید که، نیمه دوم فیلم، بار اصلی ایده آن را به دوش می کشد، و می توانست به تنهایی، اثری کاملا مستقل را شکل بدهد: ابتدا، علی توسط نیروهای پلیس، در جاده های پرفراز و نشیب و باد و مه گرفته، تعقیب می شود (سکانسی که هیجان انگیز ترین بخش فیلم را شکل می دهد) و خیلی زود و قبل از این که فرصت فرار به داخل جنگل پیدا کند، به دوست دو مأموری که به لحاظ رفتاری و عقیدتی، کاملا در تقابل هستند، دستگیر می شود؛ یکی مرد جوانی که در لباس خدمت ملی است، و اصرار در تبعیت از قانون و تحویل علی به مراجع ذی صلاح دارد، و دیگری فرمانده خشن وی، که می خواهد علی را همان جا بکشد و به همین خاطر، روی همکار جوانش، اسلحه می کشد. درگیری خشن و غیر دوستانه دو مأمور، فضا را برای انتقادی شجاعانه فراهم می کند، انتقاد از اعمال خشونت طلبانه و اقتدار گرایانه ای که از نهاد حاکم، در ایران سر می زند، خوانشی که اتفاقات یک ساله اخیر در این کشور، به آن اهمیت بسزایی بخشیده است.



By James Bell
Sight and Sound, November 2010, Vol 20, Issue 11
برگردان رضا هاشمپور
زمستان 1389

هیچ نظری موجود نیست: