** به شیرین دانشمیر
** این شعر، به مناسبت زادروز شیرین عزیز و بر اساس برداشت شخصی از سی و چهار شاهکار تاریخ هنر سروده شده و البته فهرست آثار، به ترتیب مورد اشاره قرار گرفتن، در قسمت پایین مندرج شده است.
چیره ی دستی که
برهنگیهای لمیده بر ساحل را انکار می کند
گویا نمی داند
حوّا، سالهاست
بر سقف کلیسای سیتیان
دزدانه، چشم به انتظار لحظه ای دوخته
که مادرانه هایش را
به باغهای زمینی لذت بسپارد
شراب، که در سایه-روشن تازگی موج بزند
خدایش با تاج برگ و انگور، پذیرا می شود
ونوس، پیکان آمور را رهن برهنه اش می گیرد
سبب
اما سیب طلایی پاریس را
پای عاشقانه ها
پس می زند
و چشم برهنه ترین پیکر پوشیده
در سفیدِ تا بی نهایتی جاری، جریان می یابد
برهنگی را می توان زیست
حتی در خوابهای در زمان تنیده دالی
برهنگی را می توان زیست
بر بدنهای بند نخورده ای که شکوه زندگی را می رقصند
برهنگی را می توان زیست
در پویای پله هایی که پایین می خزند
در پیچیدگیهای شکسته یک ساز
در مرگ حبابهای صابون
که گوششان را فراز و فرودهای زمان، می نوازد
و مرگ، حقیقتی است
که مثل یک دسته کلاغ
از سر گندمها می گذرد
و سیاه سایه ها
پشت به آسمانی که انگار آتش گرفته
وعده اش را می دهند
چه فرق دارد
ابراهیم، کارد را در دست بفشرد
یا وانهدش
هرگز به فرشته، نیازی نبوده
آنجا که همیشه
انسان، قربانی است
همیشه
حتی، در سوم خونین می
که سفیدِ بر آن نور پاشیده ای
سرخش را می ترسد
همیشه
حتی، در متن انقلابی
که افتخارش بوی خون و باروت می دهد
و شهید زنده اش
با چشمان بسته
تا ابد به فهم نارس تاریخ
خیره خواهد ماند
اما
مرگ خاکستری
روی تخته پاره مدوسا
خودش را به امید می بازد
و در آستانه آزادی
ارابه آتش
رو به آسمان گشاده
زبانش، مگر به سکوت نمی گردد
اگر
باور بیاوریم
شاخه درختی
می تواند آینه مان کند
در آوردگاه یعقوب
و
ایمان بیاوریم
زیبایی می تواند
دیگرگونه گردن بکشد
اگر
بیاموزیم
می شود
عاشقانه شاخه گلی را به گاوی بخشید
می شود
در ستاره باران شبهای دوست داشتنی ون گوگ غرق شد
و در دستهای عاطفه
مثل سردِ آبی
آرامش را بر حجم تشنه دیوار منتشر کرد
نقاشی که زیر سایه مشتاق معصومیت
تمام دلبستگیهایش را کنار خود می چیند
خوب می داند که راه بوسه
از بستر های گلپوش می گذرد
و در مهتاب است
که می شود
هراس را به آسودگی خوابید
آه
که چقدر دلم می خواهد
با یکی از فاحشه های خیابان آوینیون همخواب شوم
و در گوش پر از اضطراب مادران گیورنیکا زمزمه کنم
خانه غمزده را
بایست از چشم دخترک بینوایی نگریست
که پاهای ناتوانش
مفهوم رسیدن را
خوب می فهمند.
رضا هاشمپور
پاییز 1389
(The Bathers, Paul Cezanne, (1905
** این شعر، به مناسبت زادروز شیرین عزیز و بر اساس برداشت شخصی از سی و چهار شاهکار تاریخ هنر سروده شده و البته فهرست آثار، به ترتیب مورد اشاره قرار گرفتن، در قسمت پایین مندرج شده است.
چیره ی دستی که
برهنگیهای لمیده بر ساحل را انکار می کند
گویا نمی داند
حوّا، سالهاست
بر سقف کلیسای سیتیان
دزدانه، چشم به انتظار لحظه ای دوخته
که مادرانه هایش را
به باغهای زمینی لذت بسپارد
شراب، که در سایه-روشن تازگی موج بزند
خدایش با تاج برگ و انگور، پذیرا می شود
ونوس، پیکان آمور را رهن برهنه اش می گیرد
سبب
اما سیب طلایی پاریس را
پای عاشقانه ها
پس می زند
و چشم برهنه ترین پیکر پوشیده
در سفیدِ تا بی نهایتی جاری، جریان می یابد
برهنگی را می توان زیست
حتی در خوابهای در زمان تنیده دالی
برهنگی را می توان زیست
بر بدنهای بند نخورده ای که شکوه زندگی را می رقصند
برهنگی را می توان زیست
در پویای پله هایی که پایین می خزند
در پیچیدگیهای شکسته یک ساز
در مرگ حبابهای صابون
که گوششان را فراز و فرودهای زمان، می نوازد
و مرگ، حقیقتی است
که مثل یک دسته کلاغ
از سر گندمها می گذرد
و سیاه سایه ها
پشت به آسمانی که انگار آتش گرفته
وعده اش را می دهند
چه فرق دارد
ابراهیم، کارد را در دست بفشرد
یا وانهدش
هرگز به فرشته، نیازی نبوده
آنجا که همیشه
انسان، قربانی است
همیشه
حتی، در سوم خونین می
که سفیدِ بر آن نور پاشیده ای
سرخش را می ترسد
همیشه
حتی، در متن انقلابی
که افتخارش بوی خون و باروت می دهد
و شهید زنده اش
با چشمان بسته
تا ابد به فهم نارس تاریخ
خیره خواهد ماند
اما
مرگ خاکستری
روی تخته پاره مدوسا
خودش را به امید می بازد
و در آستانه آزادی
ارابه آتش
رو به آسمان گشاده
زبانش، مگر به سکوت نمی گردد
اگر
باور بیاوریم
شاخه درختی
می تواند آینه مان کند
در آوردگاه یعقوب
و
ایمان بیاوریم
زیبایی می تواند
دیگرگونه گردن بکشد
اگر
بیاموزیم
می شود
عاشقانه شاخه گلی را به گاوی بخشید
می شود
در ستاره باران شبهای دوست داشتنی ون گوگ غرق شد
و در دستهای عاطفه
مثل سردِ آبی
آرامش را بر حجم تشنه دیوار منتشر کرد
نقاشی که زیر سایه مشتاق معصومیت
تمام دلبستگیهایش را کنار خود می چیند
خوب می داند که راه بوسه
از بستر های گلپوش می گذرد
و در مهتاب است
که می شود
هراس را به آسودگی خوابید
آه
که چقدر دلم می خواهد
با یکی از فاحشه های خیابان آوینیون همخواب شوم
و در گوش پر از اضطراب مادران گیورنیکا زمزمه کنم
خانه غمزده را
بایست از چشم دخترک بینوایی نگریست
که پاهای ناتوانش
مفهوم رسیدن را
خوب می فهمند.
رضا هاشمپور
پاییز 1389
(The Bathers, Paul Cezanne, (1905
(The Creation of Adam, Michelangelo (1508-12
(The Garden of Earthly Delights, Hiernymus Bosch (after 1500
(Bacchus, Caravaggio (1593
(Venus, Cupid, Time and Folly, Bronzino (1540s
(The Fountain of Love, Jean-Honore Fragonard (1785
(Milk Maid, Johannes Vermeer (1658
(The Persistence of Memory, Salvador Dali (1931
(Dance, Henri Matisse (1909
(Nude Descending a Staircase II, Marcel Duchamp (1912
(Violin and Palette, Georges Braque (1909-10
(A Dance to the Music of Time, Nicolas Poussin (1637-39
(Wheatfield with Crows, Vincent van Gogh (1890
(The Scream, Edvard Munch (1893
(Abraham's Sacrifice, Caravaggio (1603
(Abraham's Sacrifice, Rembrandt (1637
(Fireside Angel, Max Ernst (1937
(The Third of May 1808, Francisco Goya (1814-15
(Liberty Leading the People, Ferdinand-Victor-Eugene Delacroix (1830
(The Death of Marat, Jacues-Louis David (1793
(The Raft of Medusa, Theodore Gericault (1819
(On the Threshold of Liberty, Rene Magritte (1937
(Jacob Wrestling with an Angel, Paul Gauguin (1888
(Woman with a Fan, Amedeo Modigliani (1919
(I and the Village, Marc Chagall (1911
(Starry Night, Vincent van Gogh (1889
(The Last of England, Ford Madox Brown (1855
(1734) The Copper Drinking Fountain, Jean-Baptiste-Simeon Chardin
(The Studioo of the Painter, Gustave Coubert (1854-5
(The Studioo of the Painter, Gustave Coubert (1854-5
(The Kiss, Gustave Klimt (1907-8
(The Sleeping Gipsy, Henri Rousseau (1897
(Les Demoiselles d'Avignon, Pablo Picasso (1906-7
(Guernica, Pablo Picasso (1937
(Christina's World, Andrew Wyeth (1948
(Christina's World, Andrew Wyeth (1948