موضوع آزاد - برادر




برادردار شدن بهترین اتفاق این جهان نیست،‌ اما در این جهان اتفاقی بهتر از برادردار شدن برای آدم نمی افتد.

این جمله را ممکن است خواننده این نوشته به سرعت درک نکند،‌ که البته ایرادی ندارد! برای من هم رسیدن به مفهوم این جمله سالها به طول انجامید،‌ اما امروز مطلقا به یک باور عمیق و به یک ایمان تبدیل شده؛ این که شاید نشود برادر دار شدن را بهتر از چند حادثه خوب و کم شمار دیگر این جهانی دانست،‌ اما متقابلا نمی توان ذره ای هم کمترش شمرد.

برادر باور مردانه خانواده است. برادر شانه ای هست که هست؛‌ شاید در تمام زندگی تکیه ای به آن نکنی،‌ اما می دانی که هست و همین دلگرمی پیشت می برد. برادر آن نسبت با شکوهی است که هویت دلخواسته ات را بازتاب می دهد. برادر یعنی بهانه ای که گاه و بیگاه به داستان خون و خاندان مراجعه و دست کم برای چند ثانیه حسی آمیخته از غرور و افتخار را تجربه کنی. برادردار شدن حادثه خجسته ای است،‌ بسیار خواستنی.

من در ساعات آغازی بامدادی از یک روز تابستانی برادردار شدم. تابستانی که درست مثل تابستان امسال با رمضان هم آغوش شده بود و روزی که من از برادر تازه رسیده ام یک اتوبوس مجهز به درهای باز شو هدیه گرفتم تا مجموعه ماشینهای کوچک بازییم تکمیل شود. بیچاره برادر،‌ که هنوز از راه نرسیده باید برادر بزرگتر را خوشحال می کرد. آن پدیده تازه از راه رسیده مو فرفری،‌ اتفاقی بود که بیشتر از سی سال طول کشید تا درکش کنم. بایست غربت پایش را میان زندگیهامان می گذاشت تا معنی برادر را بفهمم. امروز اما،‌ امروز که برای حجم حرفهای در سینه حبس،‌ گوش خریداری نیست، هر ثانیه آرزو میکنم کاش آن اتوبوس پلاستیکی می توانست بالی درآورده و من را به برادرم برساند. نمی دانم! شاید دیدمش و باز هم زبانم به حرف زدن گشوده نشد،‌ اما می دانم که خیالم راحت خواهد بود که اگر زبانم سر به گشایش بگذارد برادرم در یک قدمی است. برادری که تجلی باور مردانه خانواده است.


رضا
چهارم تیر نود و چهار
Knightsbridge

۱ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.