دوستان گرامی و دوست دار پرده نقره ای، درود!
آرزو می کنم همه شاد و همیشه شاد باشید
دوستان من! حالا چند روزی می شود که منِ از میهن دور، تصاویر دلپذیری می بینم از روزی که انگار روز سلام کردن به سینما معرفی شده و مسوولین و دست اندرکاران ایرانی تصمیم گرفته اند درهای سینماهای از رونق افتاده را رایگان به روی مردم بگشایند. خبر امید بخش و تصاویر دلگرم کننده بودند برای منی که در آخرین سالهای حضورم در ایران و در بسیاری از مراجعات سینماییم، زمان تماشای فیلم با حجمی از صندلیهای خالی همراه می شدم.
تصاویر دلگرم کننده بودند، حتی آنها که شیشه های شکسته و سر و دستهای زخمی و انبوه پس ماندهای خوراکی را نمایندگی می کردند؛ همانها که حالا خوراک همیشه غرغرو ها شده اند.
دوستان گرامی! من به احترام سینما، اسم این هجوم مردمی را اشتیاق می گذارم. اشتیاق و تنها اشتیاق! نه می خواهم به عادت لوس بازیهای سایبری، فرهنگ مردمِ حالا سالها محروم میهنمان را به پرسش گره بزنم و نه به رسم وکیل مدافعان همیشه حاضر کورش-محور راستیهای یک سرزمین را انکار کنم. من می خواهم فارغ از دسته بندی ی چیستی ی علتِ اشتیاقِ آنها که به سینماهای بی دفاع هجوم برده اند، به احترام همه شان روی پاهام بایستم و بگویم که فراوان سپاس! هر چه بوده و نبوده، نام سینما برای چند روز در فضای رسانه ای ی ملتهب ایرانی طنین انداز شده است؛ در فضایی که سالهاست هر چه گوش دوانده ام، مگر استبداد و قتل و غارت و تجاوز و نامردمی چیزی نشنیده ام.
دوستان خوب من! ایمان دارم که حتی تنهای خاک خورده و خسته ی سینماهای منزوی ی میهنم نیز از خراش شیشه های شکسته و آلودگی ی مشتی پوست پفک و بستنی و ته مانده ی آجیل و ساندویچ نیمه خورده شکایتی ندارند، امروز که پس از سالی و ماهی صدای همهمه مردم در گوشهاشان طنین انداز شده است.
در انتها، پچ و پچ غرغروها و نوشته های عریض و طویل جامعه شناسان خود خوانده و دفاعیات همه آنهایی که گوش و چشمشان را به خواب زده اند ندیده گرفته و باز و باز، شادیم را از تکرار خوشایند نام سینما یاد آور می شوم.
دوستان نازنین من! آرزو می کنم پرده های از رمق افتاده ی نقره ای ی سرزمینم، تا همیشه حاضر و زینت بخش نام خوشایند سینما باشند!
سیزدهم بهمن ماه نود و دو
رضا
Kuala Lumpur